- مزاج عضلانی ؛ مزاج پهلوانی ، کسی که دارای عضلات قوی و ورزیده باشد.
احفظ اسمي، بريدي الإلكتروني، والموقع الإلكتروني في هذا المتصفح لاستخدامها المرة المقبلة في تعليقي.
قد تعاني من اضطراب الرهاب الاجتماعي، أنصحك بزيارة طبيب نفسي لتقييم حالتك بدقة ووصف العلاج المناسب
(خشک) دوک ندارد عضلات غیر ماهیچهای، ساختار کشیده و استوانهای و خشک
↑ جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، ۱: ۵۷. ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۲۳ آوریل ۲۰۲۱. دریافتشده در ۲۸ مه ۲۰۲۱. ↑ «مقالهای از عرفان کسرایی». دریافتشده در ۲۰۱۷-۰۷-۱۶.
قبل از اینکه به تعریف مزاج برسیم، همینجا بهتر است از «سوء مزاج» برایتان بگوییم.
در ذخیره خوارزمشاهی آمده که اگر طبیب، به وسیله حس لمس، احساس گرمی یا سردی در شخصی نماید، دلالت بر گرمی یا سردی مزاج آن شخص دارد، مشروط بر این که گرمی و سردی به سبب امر خارجی عارض نشده باشد؛ در مباحث جداگانهای تحت عنوان: سخنات و مبردات، کلیه عوامل گرمکننده و سردکننده بدن را که باعث افزایش یا کاهش درجه حرارت اشخاص میشود ذکر کردهاند.[۱۴] واژهنامه[ویرایش]
در مورد حرارت بدن انسان و حیوانات، به دو عامل باید توجه داشت: یکی مقدار حرارتی است که بدن تولید میکند و آن را برحسب کالری اندازهگیری میکنند، دوم شدت حرارتی است که به «درجه حرارت» معروف است. در انسان و حیوانات خونگرم مانند پستانداران و طیور درجه حرارت بدن ثابت بوده و تغییرات حرارت خارجی تأثیری در درجه حرارت بدن آنها ندارد.
[۱۲] درمانگر چون لمس نماید و منفعل نگردد لامس از پوست ملموس به سخونت و گرمی در بلدان معتدلالهوا دلالت مینماید بر حرارت مزاج ملموس و اگر منفعل گردد از آن به برودت دلالت میکند بر برودت مزاج او بدون آنکه به سبب امر خارجی عارضی آن را سخونت و برودت عارض شده باشد.[۱۳]
- مزاج برزخی ؛ مزاج حاصل از عناصر و اجسام است . (نقل از فرهنگ علوم عقلی ).
این صفحه آخرینبار در ۲۴ دسامبر ۲۰۲۳ ساعت ۱۴:۵۱ ویرایش شدهاست.
(تر) شانهها کشیده پهن و است، ساختار کلی: پهن، نكهات مزاج درشت، پر و مستطیلی
- مزاج بهم خوردن ؛ شوریدن طبیعت .دل بهم خوردن . آشوب شدن دل : بس که خونم ، بی می گلرنگ می آید بجوش می خورد برهم مزاجم گرخورد مینا بهم .
برای افراد دقیقتر میتوان مزاج را اینگونه بیان کرد: « مزاج، از مصدر مزج به معنای ترکیب کردن و درهم ریختن میآید و مزاج در طب سنتی ایران به مفهوم کیفیت یکسان و جدیدی است که درنتیجه آمیختن ارکان چهارگانه (هوا، آتش، خاک و آب) با یکدیگر و فعلوانفعال آنها در یک جسمِ مرکب به وجود میآید.